” تخیل همان چیزی است که به ذهنت اجازه کشف و شهود می دهد.”کاندینسکی
نقاشی های اولیه کاندینسکی به سمبلیست های روسی وابسته بود. در پاریس تحت تاثیر نبی ها و فووها قرارگرفت. جنبه تغزلی و تزیینی پرده هایی چون عشاق سوار بر اسب (۱۹۰۷-۱۹۰۵)، تمایز نقاشی او از کارهای نقاشان گروه پل را نشان می دهند.
از همان ابتدا، شهر مسکو، شمایل های روسی و هنر قومی آن دیار، سخت بر کاندینسکی تاثیر گذاشتند و او را با هنرمندان پیشتاز روسی مرتبط کردند. بعدا در منظره هایی که با عنوان “بدیهه سازی” کشید، از طبیعت بسیار فاصله گرفت. در پرده هایی چون منظره با کلیسا (۱۹۱۳) آخرین گام را به سوی انتزاع مطلق برداشت.
واسیلی کاندینسکی، عشاق سوار بر اسب، رنگ و روغن بر روی بوم، ۱۹۰۶
او به این نتیجه رسید که اگر هماهنگی های ناب تصویری عاری از صور عینی یا استعاری باشند، همچون اصوات ناب موسیقی روح انگیز می شوند. هنرمند آزادانه از انگیزش های روحی خویش پیروی می کند و حتی مختار است که از صور طبیعی یکسره چشم بپوشد و خود را کاملا به نیروی بیانی شکل های رنگین بسپارد. تنها قانون او “ضرورت درونی” است.
واسیلی کاندینسکی، منظره با کلیسا، رنگ و روغن بر روی مقوا، ۱۹۰۹
کاندینسکی در مرحله بعدی از تحول هنری، تحت تاثیر جنبش های روسی سوپره ماتیسم و کنستروکتیویسم، به صور انتزاعی هندسی روی می آوَرَد. اما طرح هندسی به حذف پویایی در نقاشی او نمی انجامد.
در این دوره (۱۹۳۳-۱۹۲۳) کاندینسکی به تدریج نظامی از سطوح و خطوط رنگی را جایگزین شکل های اندام وار آثار پیشین می کند. اکنون ترکیب بندی هایی سرشار از رنگ با خط ها، دوایر، مثلث ها و مربع ها آفریده می شوند که فضای کیهانی و تاثیر متقابل کهکشان ها را می نمایانند.
واسیلی کاندینسکی، ترکیب بندی ۸، رنگ و روغن بر روی بوم، ۱۹۲۳
پس از اقامت در پاریس، تاثیر خوان میرو در کار او رخ نمود: شکل ها سیال تر شدند و کیفیت سورئالیست به خود گرفتند. در این واپسین مرحله تحول کارش کاندینسکی کوشید مفهومی از حیات طبیعت زنده را در نقاشی اش نشان دهد. او با این باور که نقاشی جدای از کارکرد بازنمایی یا تزیینی می تواند عواطف عمیق یا تجربه های ذهنی را القا کند، زمینه نظری جنبش اکسپرسیونیسم انتزاعی را آماده ساخت.
واسیلی کاندینسکی، کم عمق-عمیق، رنگ و روغن بر روی مقوا، ۱۹۳۰
در طی زندگی هنرمندانه اش، کاندینسکی و آثارش بارها مورد نقد قرار گرفتند. گرچه او از یک هنرمند آبستره بسیار فراتر رفت. او نمایانگر روح دوران و عصر خویش بود. چنان که خود او گفته است: “هر هنرمندی، همچون کودک عصر خویش، ناگزیر از نمایاندن روح دوران خویش است.”
دیه گو ریورا در وصف او می گوید: “هنر کاندینسکی، انعکاسی از زندگی نیست بلکه خودِ خودِ زندگی ست.”
منابع:
پاکباز، رویین، دایره المعارف هنر، تهران، فرهنگ معاصر، ۱۳۸۵
Robinson, Michael, Kandinsky, UK, Flame Tree Publishing, 2006