زنان و نقاط عطف تاریخ : زنان انقلاب / زنان جنگ
هیچ تحوّل و انقلاب انسانیای در طول تاریخ بی حضور و مشارکت افراد اجتماعش رخ نداده است. همواره انگیزههای مشابه و اهداف یکسان باعث شکلگیری گروههای مشترک المنافع و جبهه گیریهایشان شده و نه جنسیت بیولوژیک افراد. چنین است که زنان و مردان با مقاصد مشترک در یک سمت و سو قرار گرفتهاند. اما در بررسی نقش جنسیت در مقاطع حساس تاریخ یعنی انقلابها، مبارزات و جنگها ،اغلب با روایتی از غیبت زنان ودرعوض حضور چشمگیر مردان در این عرصه به بهانه انتسابات ذاتیشان مواجهیم. گرچه مصادیق مغایر بسیاری این پیش فرض را خدشه دار میکنند خواهم کوشید با نگاهی گذرا به یادآوری چندی از موارد مورد غفلت مشارکت فراجنسیتی زنان در این عرصه بپردازم:
گرچه حضور فعال زنان درمبارزات و جنگها، نگاه و تفاوتهای جنسیتی را تقلیل میبخشد؛متاسفانه این تصویر موقتی آزادی و برابری فقط محدود به همان دوران باقی میماند و پس از تغییر شرایط و ثبات مجدد آن، باز همان کلیشه های رایج جنسیتی حکمفرما می شوند و زنان وضعیت دشواری برای حفظ موقعیت اجتماعی پیشین خود دارند. آنها با وجود نقش فعالی که ممکن است در زمان جنگ ایفا کنند، بعد از آن دوباره به حاشیه رانده می شوند. یعنی زنانی که تا دیروز دوشادوش مردانشان فعالیت می کردند مجبور می شوند در خانه بمانند. متعارفا”تغییر نقش مردان ازالگوی نانآور خانه به جنگاور یا رزمنده برایشان مناسبات متعددی از امتیاز و احترام را همراه دارد و به چشم قهرمانان و نیروهای فداکار دیده میشوند درحالیکه فعالیتهای زنان چیزی فراتر از حاشیه ای بر رشادت مردانشان نبوده است. این تلاش بی اجرت، در مواردی منجر به مشکلات عمیقی برای زنان می گردد:از دست دادن احساسات و علایق زنانه شان و نیز ابتلا به دوگانگی های ذهنی و رفتاری از آن گونه اند که در اکثر موارد، جامعه نه تنها موفق به برطرف کردن آنها نمی شود؛ بلکه به تحمیل نگاه با قضاوت جامعه بر ایشان هم دامن می زند. بحث را بانگاهی به زنان رزمجو در اساطیر و تاریخ پیش می برم:
در حماسه ها و اساطیر، عموما نبردها و مبارزات پهلوانان در شکل مردانه تبلور می یابنداما استثناهایی هم درآنها مشهوداست چنانکه در حماسه گیلگمش از فرهنگ سومری ۲۴۰۰ سال پیش از میلاد چهره زنی انتقامجوی را می بینیم. در اساطیر ایران همچنان با زنان پهلوانی روبرو می شویم که مردان قدری را ازپای در می آورند همچون زر بانو و بانو گشسب دختران رستم که حتا در نبردی که پدر برای سنجیدن قدرت گشسب بصورتی ناشناس با او انجام می دهد،مغلوب قدرتش می شود.همچنین است گردآفرید که نه تنها مجهز به قدرت بالای فیزیکی بلکه زیرکی و ذکاوتیست که با فرار از بند سهراب به آزادی ایرانیان دربند هم دست می زند. و اما در اساطیر غرب، آمازون ها نژادی افسانهای از زنان شکارچی و جنگجو در اساطیر یونانند که تنها فرزندان دخترشان را حفظ می کردند. آنها سینه راست دخترانشان را از کودکی می بریدند تا بهتر بتوانند تیر اندازی کنند.در نگاه یونانی، آمازونها بسیار منفور و نمادی از واژگونی اخلاق و جامعه به حساب می آمدند تاآنجاکه در اسطوره شناسی یونان، جنگ و کشتن آمازون ها از افتخارات آشیل و هرکول بود.اما تداوم این اسطوره در تفکر اروپایی بشکل جادوگران و ساحرگان قرون وسطایی بود که سرکشانه در برابر اقتدار کامل کلیسا قدعلم میکردند. این زنان متهم به سحر و جادو به دست دادگاههای تفتیش عقاید سوزانده می شدند: ژان دارک، متهم به ادعای دریافت وحی از جانب قدیسین ونیز رفتار و پوشش مردانه اش در سال ۱۴۳۱ به جرم کفر و الحاد زنده زنده سوزانده شد. نکته قابل تعمّق، تطوّر این اسطوره در طول تاریخ است، چنانکه هنوزهم با گونه های دیگری از این روایت مواجهیم.
بیراهه نرفته ایم اگر همینجا به سمبلهای مونث برخی کشورها نگاهی کنیم:
– ژرمانیا: نماد ملت آلمان زنی قویهیکل، با موهای بلندِ قرمز، زرهی برتن و شمشیر و سپری در دست.
- بریتانیا: زنی جوان و سفیدپوش با کلاهخودی برسر، نیزهی سهشاخه در دست و سپری در بر.
- ماریان: نماد آزادی و خرَد در فرانسهی انقلابی زنی ست ایستاده در لباس روم باستان، با نیزهای در دست .واژههای “فرانسه”،“جمهوری”،“آزادی” و“خِرد” درزبان فرانسه، همگی واژگانی مؤنث هستند، اما استفاده از چهرهزنانه به عنوان نماد جمهوری آزاد و خردمند فرانسه، بیش از هر چیز نشانهی گسست از سنتهای حکومتِ لوییها بر فرانسه بود: سننی که چهرهمردانه پادشاه را سمبل کشور میدانست (نقاشیها و مجسمههای کاخ ورسای شاهدی هستند بر این مدّعا)..ماریان به هیچ شخص خاصی اشاره نمیکرد، نمادی کلاسیک نبود و میتوانست معانی متفاوتی بگیرد. همین امر هم کمک میکرد که او، در هر دورهای از تاریخ سیاسی فرانسه، با هر نوع حکومت و هر ایدئولوژی، باز باقی بماند. در ماه می ۱۹۶۸عکس دختری که در میان جمعیت تظاهرات کنندگان پرچمی را تکان میداد،به تصویر ماریان جانی دوباره بخشید و به نماد معاصرِ یک ملت بدل شد:نمادِ آزادی، برابری، برادری. شباهت غیرقابل انکار ماریان به بانوی مجسمهی آزادی و نیز شباهت بریتانیا به هردوی آنهاازآنروست که همگی متأثر از الههی آزادی روم باستان تصویر میشدهاند.
- ایتالیا توریتا: شاهزادهی نمادین، از رومِ باستان تا روزگار فاشیستها: تصویر او از اوایل قرن دوم میلادی در طاقها و معابد و نیز سکههای رومی به چشم میخورد، زنی آرزومندِ باروری.اما با به قدرت رسیدن موسولینی و اوج گیری فاشیسم در ایتالیای قرن بیستم، این سمبل کشور ایتالیاهم برحسب منافع حاکم دولت تغییر ماهیت داد و مجهز به نماد رومی تبرپوش (= فاشیس در روم باستان) شد. که واژه فاشیسم هم ریشه دراینجا دارد.
واما در مطالعه تاریخ اسلام هم حکایتهایی از نبرد مستقیم زنان در میدان جنگ وجود دارد: شرکت و فرماندهی عایشه در نبرد جمل. قرآن همچنین به شرح حال ملکه سبا می پردازد که در یمن فعلی حکمرانی می کرد و نیز از دختران شعیب یاد می کند که چوپانی می کردند.این سنت مشارکت زنان در کشورهای اسلامی همچنان ادامه داردوبا رشدی چشمگیر رو به افزایش است.نمونه های متعدد را در تحولات اخیر خاورمیانه به وضوح میتوان دید.متاسفانه ورود به این بحث گسترده، مجال مفصل دیگری می طلبد. امادر ایران هم هوشمندی و جسارت زنان از دیرباز مشهود بوده است.
در تاریخ جدید، ریشه های اقدامات نخستین حقوق زنان را که بعدها زمینه ساز شکلگیری جنبش های اجتماعی زنان شد، عمدتاباید در قرون ۱۷ و ۱۸ میلادی جستجو کردکه مصادف بود با عصر انتقال فئودالی به اقتصاد صنعتی و بروز تحولات اقتصادی موجب شکلگیری تغییرات در نظامهای حاکم و اعطای آزادیها گردید. اما با وجود چنین تحولاتی زنان همچنان در حد نقشهای ساده خانه داری و تربیتی محدود ماندند.اگر زنان پیش از انقلاب صنعتی با سنتهای دستی درمشاغلی چون پارچهبافی و نخریسی مشغول به کار بودند،پس از ورود ماشینهای جدید به ناچار باید جای خود را به ماشینهایی میدادند که کارها را به شکل یکدست و در شمارگان انبوه تولید می کردند.همچنین جابجایی کار از خانه به کارخانه دیگر تحولی بود که در آن دوران به وقوع پیوست. زنان کارگر به ناچار بیشتر ساعات روز را خارج از محیط خانه سپری کردند و فرزندان ارشد جای خالی مادرها را پر کردند.اما حضور یکپارچه و کنار یکدیگر زنان در کارخانه ها علاوه بر رشد توانمندیهای نهان زنان،مزیتی دیگر داشت و آن احساس هویت جمعی بود.با این زنان از طبقات بالاتر جامعه بودند که با ماشینی شدن تولید، زمان بیشتری برای فراغت یافتند و توانستند از این زمان برای خود بهره گیرند. در عصر روشنگری و انقلابهای بزرگ اواخر قرن هجدهم که پایه های جهان مدرن و دولتهای امروزی بر آنها استوار است، حتی زنان اشرافی دربار هم در ارتباط با اندیشه های روشنفکران زمان خود قرار گرفتند.”زنان سالن”*،زنانی فرهیخته بودند با دانش بالا که نخستین طلیعه های نگرش به حقوق زنان و رهایی بخشیشان از تقیّد تحقیر و خرافه را مدنظر داشتند. مادام شاتوله همسر ولتر از این زنان موثر و فعال بود. با همین پیشزمینه ها و بسترسازی مناسب بود که بسیاری از زنان عادی جامعه همپای مردانشان در انقلاب فرانسه شرکت کردند.
در آغاز آنها برای رهایی کامل اجتماعی اقتصادی از طریق دسترسی مستقیم به تحصیلات مبارزه می کردند. المپ دو گوژ:دختر یک قصاب، بیانیه پرشوری با عنوان ”اعلامیه حقوق زن” نوشت که در پیشبرد اهداف زنان بسیار موثر افتاد گرچه خودش به جرم خیانت به انقلاب در نوامبر ۱۷۹۳ به تیغ گیوتین سپرده شد. او که به حقّ محصول اندیشمندی انقلاب روشنگریست، مردان را به تعمق در روال طبیعت دعوت می کند و مساوات و عدل جاری در جهان حیوانات و گیاهان که چگونه با تناسب و اعتدال موزون به پیش میرود. حال آنکه پس از تحولات قرون متمادی مرد عصر روشنگری و خرد،همچنان بااستبدادی بدوی در صدد تملّک و سرکوب جنسیت دیگر است! در ماده های مطروحه، او به طرح تساوی حقوق اجتماعی زنان و جایگاه یکسان آنها در برابر قانون می پردازد و اینکه همه اعضای جامعه باید برحسب شایستگی هایشان ارزشگزاری شوند یا مجازات عمل ببینند و نه با پیش فرض جنسیتشان.”اگر حقّ فرستادن زنان به بالای چوبه دار وجود دارد، پس باید حقّ بالا رفتن بر کرسی خطابه را هم داشته باشند ، مشروط بر آنکه نظم قانونی را مختل نکنند . اگر زنان در همه وظایف و تعهدات سنگین سهیم اند، بنابراین باید در توزیع تمام موقعیت ها و مناسب استخدام و افتخار و اشتغال هم به همان اندازه شریک باشند.”سپس زنان را به مسلح شدن به سلاح علم و خرد دعوت می کند تا بتوانند صدای مطالبات خود را با اعتماد به نفس محقّانه بالا برند..
اگر تاریخ و نام نگارنده سطور بالا را بنینیم، شاید متوجه سه قرن قدمت این مطالبات نشویم. زنان همچنان با تفاوتهای اندکی در سرتاسر جهان برای داشتن همین حقوق اولیه و بدیهی در تلاشند.
اما ویل دورانت معتقد است در انقلاب فرانسه با آنکه سخن از آزادی زنان هم بود، عملا”تغییر فاحشی رخ نداد و آزادی زنان عمدتا”از عوارض انقلاب صنعتی است که با دگرگونیهای اساسی در صنعت، کشاورزی، تولید و حمل و نقل ازاوسط قرن هجدهم در انگلستان آغاز شد.صنعتی شدن به معنی استفاده از نیروی ماشین به جای نیروی انسان است. با این تعریف گرچه بسیاری از مشاغل حذف شدند، مشاغل نوینی هم برای تصدی در فضاهای صنعتی و کارخانه هابوجود آمدند.با وجود فضای گسترده اشتغالزایی برای زنان، نقدهایی هم ازسوی برخی فمینیستها به استثمار نیروی کار زنان در شرایط سخت و طاقت فرسای کارخانه ها و سپس جبران زمان ازدست رفته شان درخانه با فشار مضاعف وارد است.
با اینکه انقلاب آمریکا در ۱۷۵۷ بیشتر نبردی برای دستیابی به استقلال ورهایی از سلطه انگلستان بود و چندان به دلایل اجتماعی صورت نگرفت؛نقش زنان از شمال و جنوب، سفیدپوست،سرخپوست و سیاه پوست در آن غیرقابل انکار است.چنانکه جنگ، آنها را درغیاب همسرانشان مضاف بر خانه داری همیشگیشان وادار به پذیرش نقشهای غیرسنتی ای چون کشاورزی،دامداری و…ساخت. هرچند زنانی پا از آن هم پیشتر نهادند.
درانقلاب اکتبر ۱۹۱۷روسیه که به تعبیری جشنسرکوبشدگان رژیم استبدادی تزاری بود،زنان کارگر با شعار”نان برای همه” کارخانه ها را ترک کرده و به خیابانها سرریز شدند.آنها در گروههای متشکّل، کارخانه ها را به اشغالِ خود در میآوردند وباعث پیوستن کارگران دیگر به اعتصاب شدند و بدینطریق ضربه سختی به ساختارهای تبعیض جنسیتی وارد آوردند و درنهایت دستگاه تزار را هم به زانو درآوردند. گرچه سرانجام دستاوردهای این انقلاب از بین رفت، اما این مطلقا“ به معنای نفی نتایج عظیم این حرکت اعتراضی درمقابله با نابرابریهای اجتماعی نبود.
صد سال قبل هم زمانی که مردان اروپایی عازم جبهههای جنگ جهانی اول شدند و کارخانهها و کارگاهها را خالی گذاشتند؛ نیروی کار زنان در پشت جبهه پشتوانه استواری به حساب می آمد. جامعهبشدت مردسالار آن روز ناچار شد به زنان اجازهکار و فعالیت خارج از خانه بدهد.اما دامنه این مشارکت ها تا جبهه های جنگ هم گسترده شد. تغییرجهان ذهنی زنان و نیز درگیر شدنشان در محیطهای خشن کار، کلاههای بزرگ و گیسوان بلند و دامن های پرچین و فراخ را با موهای کوتاه شده (آلاگارسون) وپوشش های مردانه ترجایگزین کرد.
پس از بالا رفتن تلفات هولناک انسانی در جنگ جهانی اول ناگزیر بسیاری از بانوان جز پرستاری پا در عرصه مشاغلی گذاشتند که تا پیش از آن عملا درانحصار مردان بود. بدین ترتیب همگام با جنگ جهانی اول و پس از آن با فواصل متفاوت زمانی و به تدریج در کشورهای مختلف، فضا برای زنان و فعالیتهای اجتماعیشان بازتر شد .جنگ جهانی دوم گرچه یک فاجعه عظیم انسانی بود، به پیشرفت و حضور هرچه بیشتر زنان انجامید. تلاشها و مبارزات جنگى دیگر تنها مخصوص مردان نبود؛ بلکه زنان بسیارى بودند که داوطلبانه کنار مردان در تکاپو بودند. آنها در خانه به کارهایی که جامعهمردسالار توقع داشت و “زنانه” نامیده میشد میپرداختند و به موازات آن درمزارع، صنایع، کارخانههای مهمات سازی، سازمانهاى دولتى،امدادی نظامى، گروههاى مقاومت و واحدهای ارتش وغیره، موضع و جایگاهى فعال و کارا داشتند. گرچه شاید فقط تعداد کمى از این زنان در خط مقدم جنگیدند، بسیارى از آنها قربانى بمبارانها و حملات نظامى میشدند. پس از جنگ هم استفاده از زنان بعنوان نیروی کار نه فقط به علت ارزانتر بودنشان که بعلت کمبود نیروی کار پس از مرگ بسیاری ازمردان شدت گرفت. همچنین در موارد متعددی نابسامانی اوضاع اقتصادی بعد از جنگ خانواده ها را وامی داشت تا ناچار از فعالیت افتصادی زنان جهت تأمین معیشت خانواده باشند. ازیکسو در طول جنگ دوم بسیاری از زنان در کنار مردان بر ضد نازیها جنگیدند و ازبین رفتند و ازسوی دیگر پس از خودکشی هیتلر و فتح برلین، آمار تکان دهنده ای از تجاوز به زنان آلمانی، مجار، بلغار و یوگوسلاو توسط روسها و متفقین گزارش شد که بسیاری از آنها خودکشی کردندو یا بر اثر جراحات وارده از دنیا رفتند. آمار دقیقی از این جنایات در دست نیست چراکه بسیاری از قربانیان هرگز حاضر به سخن گفتن از آن نشدند،اما نظریه ای علت این تجاوزهای کثیر را تحقیر نژادی زنان آلمانی ای می داند که از سوی رایش سوم نژاد برتر بر شمرده می شدند، بازهم زنانی که قربانی تخاصم قدرتهای بزرگ شدند.
درنمایشگاه “زنان،جنگ،صنعت”،به نمایش پوسترها،نقاشیها،عکسها و رسانه هاى دیگرو همچنین بررسى سیر تحول پوشش زنان در ادوار جنگ و صنعتى شدن از منظر هنر وصنعت مد پرداخت.نگاه در خورتوجه این بخش، پرداختن به یونیفورمهاى زنان شاغل در سمتهایى چون پلیس، ارتشى و… چه از منظر طراحى خنثا یعنى درجهتى مغایر با سنت همیشگى تاکید بر عناصر زنانه و چه به لحاظ معنا و نشانه هایى که همراه خود دارند، است.اینکه برتن داشتن یک یونیفورم چطور ممکن است زندگى خصوصى و اجتماعى و حتا عواطف و احساسات صاحبانشان را دستخوش تغییرات کند.بسیارى از زنان باعلم به این دشواریها وارد این چالش مى شوند تا الگویى شوند براى فرزندان خود وبه آنهاثابت کنند گرچه مادر و خانه دار هستند،در متن جامعه چیزى کمتر از تواناییهاى مردان ندارند. دیگر نکته جالب، محل نمایشگاه یعنى ساختمان موزه اى بود که در جنگ دوم جهانى خالى از اشیاء شده بود و به بیمارستانى براى مجروحین جنگى بدل شده بود.
-لورا نایت نقاش وعکاس رسمی دولت بریتانیا در جنگ جهانی دوم از سربازان جنگی، که در سال ۱۹۴۶مامورشد بطور رسمی در دادگاه نورنبرگ برای محاکمه جنایتکاران نازی شرکت کند و از آنها برای ثبت در تاریخ نقاشی کند.اثرمعروف او دو ردیف از هیئت منصفه آلمانی را نشان میدهد که در برابر ۲۱ متهم جنگی آلمانی و افسران رژیم هیتلر نشسته اندوپشت سرشان سربازان آمریکایی با کلاههای سفید دیده میشوند.
– مگه از روی نعشم رد شی ، ۱۹۸۸ عکس-پوستری برای نصب بر بیلبورد.کار مونا حاتوم فلسطینی الاصل جوابیه اوست به جنگ در لبنان که باعث جلای وطن و سکونتش در لندن شد. در اینجا نیمرخ چهره خشمگین هنرمند در مواجهه با سرباز کوچکی که در حال پیشروی بر صورت اوست، به طعنه وارونه سازی مناسبات قدرت و نقش پررنگ مقاومت مردمی را یادآور است.
ـ کته کلویتس نقاش و مجسمهساز آلمانی که تصویرگر بی عدالتی ها، شرایط نابسامان انسانی و تراژدی دو جنگ خانمانسوز جهانیست.او همچنین از نخستین زنان نقاش است که شورشهای دهقانی و مبارزات کارگری و زندگی پر مشقت زنان واقعی جامعه از طبقات کارگر و محروم را به تصویر کشیده که رنجهای طبقه شان را نمایانگرند. مجموعه آثار او از جنگهای دهقانی آلمان در دوران قرون وسطی علیه فئودالها و کلیسا بسیار مشهورند. مجموعه”بافندگان”در ۱۸۹۶ در نمایشگاه هنر برلین نامزد دریافت مدال طلایی شد اما قیصر ویلهلم دوم با دادن مدال به او مخالفت کرد.کلویتس پسرش پیتر را در جنگ جهانی اول از دست دادو مجسمه “والدین ماتم زده”را در سوگ فرزندش خلق کرد.بااین تجربه تلخ شخصی،ارائه روایتی نوین از پیتای معاصر مادر-فرزند در بستر تعاریفی از طبقه و تاریخ نیز از مضامین اصلی اثار اوست. مادران فقیر او، با تجمل و لذت مادرانگی همیشگی نقاشیهای تا کنون آشکارا در تضاد است.در سال۱۹۴۲، پوسترهای سهگانه مشهورش را کشید: کودکان آلمان گرسنهاند، نان و جنگ دوباره هرگز.ودر ۱۹۴۵ تنها چند روز مانده به پایان جنگ درگذشت.با روی کار آمدن نازیها در آلمان و آغاز تعقیب و آزار هنرمندان و روشنفکران آلمانی، کلویتس نیز از فعالیت محروم شد و آثارش از موزهها و گالریها جمع آوری گردید، اما یکی از کارهای او به نام “مادر و فرزندش” از سوی نازیها مورد بهرهبرداری تبلیغاتی قرار گرفت.
تصاویر پیش رو هم استفاده تبلیغاتی از زنان در پوسترها و پروپاگاندا برای تحریک رگ ناسیونالیستی ملّت و تهییج پیوستنشان به جنگ را نمایشگرند.این استفاده ابزاری از زنان حتا در جنگها، هنوز هم اعمال میشود و بر ما زنان است تا با ارتقا مدام دانش و فهممان، خود را بازیچه دست تبلیغات امپریالیسم و هرگونه استعمار نکنیم. چنانکه حماسه کوبانی، رشادت زنانش را در تاریخ ماندگار کرد. دفاع از کوبانی فراتر از دفاع فقط یک اقلیم، که دفاعی است از انسانیت در مقابل توحش؛ دفاع از رشادت زنانگی است در مقابل مردسالاری خونبار داعش.گرچه زنان کوبانی هم از گزند این بهره برداری های تبلیغاتی در امان نماندند و دراوج درگیریها،کمپانی پوشاک اچ -ام به تولید لباسهای جنگی این شیرزنان باقیمت۲۰یورو پرداخت وسریعا”مجبور به عذرخواهی و جمع آورریشان از بازار شد؛ مبارزه واقعی همچنان ادامه یافت. مبارزه فقط در جنگیدن با سلاح گرم معنا نمی گیرد. در عصر حاضر که استثمار خود را به هر شمایلی در می آورد، مهمترین روش ایستادگی، استقلال تفکر و اندیشه است که جز با سلاح خرد حاصل نمی آید.