رنسانسْ اولین نمایشگاه انفرادی از «آدریان ویلار رُخاس» در ایتالیاست. این نمایشگاه از ۴ نوامبر ۲۰۱۵ تا ۲۸ فوریه ۲۰۱۶ در بنیاد Sandretto Re Rebaudengo در شهر تورین برپا بود. «رخاس» متولد ۱۹۸۰ از آرژانتین است که توانسته است با زبان تصویریِ قوی و دیدگاه جدید از مجسمهسازیِ معاصر، آثاری در عرصهی بینالمللی ارائه کند. آثار او غالباً در ابعاد بزرگ و منومنتال ارائه میشوند و از منابع تاریخ هنر همچون فرهنگ پاپ، کمیک، سینما، داستانهای علمی-تخیلی و حتی موسیقی سرچشمه میگیرد.
آثار «رخاس» درست مانند یک فریم از فیلم، به ما بازتابی از یک گذشتهی ما قبل تاریخی و یا آیندهی آخرالزمانی میدهد. اشیائی که روند وجود تا اضمحلال را تجربه کردهاند. آثاری که غالباً چیدمانهای بزرگ و وسیعی هستند و با ترکیباتی از خاک رس خام و سیمان ساخته شدهاند و آماده هستند برای ترک خوردن و پوسیدن. درست مانند اینکه مخاطبْ گذر زمان بر یک شیء را شاهد باشد. اما این پوسیدگی و فرسایش فقط در ظاهر نیست، بلکه این آخرین سرنوشت آثار اوست، نابودی. جنبهی گذر زمان که شاخصهی کار «رخاس» است نمایشی از مانیفست وی قلمداد میشود، استفاده از مواد آلی و طبیعی، مصنوعات ناپایدار و موادی که مدام در حال تغییر هویت هستند، استفاده از گیاهان، حیوانات، فسیلها و بازماندهی تولیدات بشری در جهان پادآرمانی و بازنمایی جوامعی که گونهای از دنیای وانفسا و فاجعهی انسانی هستند. این جوامع در زمانهایی بد و شوم ترسیم میشوند که میتوان آن را دورهی بدزمانگی یا دُژگاهی نام گذاشت.
این نوع نگاه که برآمده از یک زندگی چادرنشینی و مهاجرتیست، در حافظهی شخصی آثار «رخاس» دیده میشود و سبب میشود وی برای اجرای آثارش بههمراه تیم تکنسین خود، از چند ماه قبل از ارائه و نمایش آثار، به محل نمایشگاه عزیمت کند و با توجه به مطالعات دیداری خود شروع به خلق اثر کند. به همین دلیل اینبار «رخاس» بههمراه تیم چند نفرهی خود که همیشه او را در همهجا همراهی میکنند، از ماه سپتامبر با ۹ کامیون مواد و متریال که آنها را از استانبول و بسفر جمعآوری کرده است، به تورین آمدهاند تا اولین نمایش خود را درایتالیا داشته باشند.
نمایش Rinascimento اشاره به دورهای جدید و دگردیسی دارد. این نمایش، با تم محیط زیستی، بیننده را با چالشی دیداری-هشداری روبرو میکند. در راستای مانیفست این نمایش، نه تنها هیچ پوستر یا اعلان کاغذی از این رویداد هنری در شهر دیده نمیشود بلکه در خود گالری نیز هیچ اثری از کاتالوگ، بروشور و یا هر دفترچه راهنمایی یافته نمیشود. اثری از میز رسپشن و پرسنل راهنما که همیشه در ورودیِ گالری حضور داشتند، نیست. همهی تابلوها، حتی جهتنماها حذف شدهاند. جز اندک نوری که از نورگیرهای سقف به درون نفوذ می کنند و راه را بهسختی نشان میدهند، هیچ منبع نور مصنوعی وجود ندارد. در مسیر راهروی گالری در سایه روشن پیدا و پنهان، اشیایی نامنظم بهصورت تصادفی روی زمین دیده میشوند. چتر، کولهپشتی، کیف جیبی، کلاه و … . سالن اصلی یک سالن ۳۰۰ فوتی است. سالنی که بهمحض ورود میتواند هر بینندهای را مسحور کند. چیدمانی عظیم از سنگ و چوب، این اولین چیزیست که میتوان دید. کمی دیرتر چشمها به تاریکی عادت میکنند و دیدن خردهریزهها ممکن میشود. درست مانند ریختوپاشهای بعد از یک مهمانی، میوههای نیمخورده، ظرفهای رهاشده و شکسته، تکههای نان و غذا … .اما با کمی قدم زدن متوجه این میشوید که این یک مهمانیِ یکشبه نبوده است بلکه این فاجعهای بشریست که پس از سالها زیست در اینجا اتفاق افتاده است. لباسهای گرهخورده در شاخ گوزن، بطری و کلید و سکه در لانهی پرنده، کیف و کفش و لاشهی حیوانات و پرندگان، میوههای پوسیده، شمشیر و چاقو، ماهیهای بزرگِ مرده و… .
«رخاس» چیدمان جدید خود را اینبار، بر خلاف آثار قبلی که از خاک رس و سیمان ساخته میشدند، با سنگهای بزرگ و طبیعی انجام داده است و آن چیزی که در حال نابودیست همهی اشیاء و موجودات سرگردان در لابهلای تکهسنگها هستند. سیر پوسیدگی و پلاسیدگی از چند ماه قبل از افتتاحیه شروع شده است و تا پایان نمایش ادامه دارد. قدم زدن در بین تختهسنگهای طبیعی و کندهی درختهای درهم پیچیدهی عظیم و یافتن جزئیات پراکنده از مصنوعات بشری و فسیلهای گیاهی و حیوانی در میان آنها، حس شگفتیِ توأم با ترس را در بازدیدکنندگان ایجاد میکند و خبر از پایانی ترسناک برای جهان دارد و شاید هم مسبب زایشی دوباره باشد همانند جملهای که «رخاس» می گوید: «او باید بمیرد تا دوباره متولد شود. این جملهایست که در ماههای اخیر همراه من است».